دروغگویی یکی از مهمترین آسیب های پیش رو در جامعه امروز ماست که منشا بسیاری از آسیب های دیگر و مشکلات برای جامعه شده است، نشریه معتبر نشنال جئوگرافیک در مقاله ای که امسال منتشر کرده است به واکاوی ریشه های دروغگویی در انسان پرداخته است که بخش اول ترجمه این مقاله را در ادامه می خوانید:
گروه ترجمه بهداشت نیوز: ممکن است صداقت بهترین سیاست باشد، اما فریب و ناراستی بخش هایی از انسان بودن هستند. آموختن دروغگویی مرحلهای طبیعی از رشد کودک است. دروغ تاریخی درازمدت دارد و روزی نیست که ما دروغ نگویبم یا نشنویم! از آنجا که دروغ با زندگی ما گره خورده است، محققین جامعه شناسی و متخصصین اعصاب دنبال راه هایی بوده اند تا طبیعت و ریشههای دروغگویی را روشن کنند. چه زمانی و چطور میآموزیم که دروغ بگوییم؟ علل روانشناسی و نوروبیولوژیکی دروغ چیست؟ خط قرمز اکثریت ما کجاست؟
"جاعل هنر" که برای تعریف از خود دروغ گفت!
مارک لندیس که به گفته ی خودش تا قبل از فریبکاری بزرگش یک هنرمند تجاری ناموفق بود، نزدیک سی سال آثار هنرمندان مشهور را تقلید میکرد! او آثارش را به موزه ی هنر تقدیم کرد تا مردمدوست و مومن به نظر برسد، و از احترامی که از این راه نصیبش میشد لذت میبرد. او میگوید :" من هیچوقت چنین حسی را تجربه نکرده بودم، و دوست داشتم به این کار ادامه ادامه دهم. من هیچ احساس گناهی بابت ابن کار ندارم، زمانی که لو رفتم و مجبور شدم از این کار دست بکشم بسیار متاسف شدم."
دانشجوی ممتاز قلابی!
پاییز سال 1989، دانشگاه پرینستون مرد جوانی به نام الکسی سانتانا را در میان دانشجویان سال اول پذیرش کرد.کمیته پذیرش متوجه شد داستان زندگی او بسیار جذاب است! او آموزش رسمی چندانی دریافت نکرده بود. بیشتر دوران نوجوانیاش را روی پای خودش ایستاده بود. در ایالت یوتا چوپانی و فلسفه مطالعه میکرد، در صحرای موجاوه میدوید و دونده ی خوبی بود.
سانتانا به زودی در دانشگاه ستاره شد. او بیش از حد خوب بود، و تقریبا در تمامی دروس نمره ی کامل کسب کرد. رفتار متین و سرگذشت غیرمعمولش با کارهای مبهم او عجین شده بود. یکی از دوستانش از او می پرسید چطور تختخوابش همیشه کاملا مرتب است، و سانتانا پاسخ داد دلیلش این است که همیشه روی زمین می خوابد. البته که منطقی به نظر می رسید، سانتانا بیشترعمرش را بیرون از خانه خوابیده بود و طبیعی بود به تختخواب علاقه چندانی نشان ندهد.
با این تفاوت که داستان زندگی او یک دروغ بود! حدود هجده ماه پس از ثبت نام سانتانا، زنی او را شناخت، نامش جی هانتسمن بود و شش سال گذشته در در دبیرستان پالوآلتو در کالیفرنیا درس میخواند. اما این هم نام حقیقی او نبود. مقامات دانشگاه پرینستون به تدریج دریافتند او در حقیقت جیمز هوگو نام دارد، 31 ساله است و در یوتا به دلیل مالکیت اموال دزدی سابقه حبس دارد. او را با دستبند از دانشگاه پرینستون بردند. در سال های بعد، هوگو چندین بار به جرم سرقت دستگیر شد. در ماه نوامبر زمانی که در حال سرقت در کلورادو دستگیر شد، سعی کرد با جعل هویت شخص دیگری خودش را نجات دهد.
قهرمانی که برای تفریح دروغ می گوید: اشتیاق جیکوب هال برای ابرقهرمان شدن به او الهام بخشید تا افسانه ی بلند بالایی ببافد که باعث شد جایزه ی بزرگترین دروغگوی ویرجینیا و یک بیل طلایی در گردهمایی سال گذشته ی واندالیا (یک جشنواره محلی) را ببرد. هال می گوید :"داستان های من بدون چاشنی دروغ جذابیتی ندارند. تصمیم دارم باقی عمرم به قصه گویی بپردازم! البته اگر بتوانید این حرفم را باور کنید!"
|
دروغ های مشهور!
تاریخ بشر از دروغگوهای حرفه ای مانند هوگو پر است. بسیاری از آنها دروغ می بافند تا پاداش هایی ناعادلانه دریافت کنند. مانند سرمایه گذاری به نام بارنی مادوف که سال ها از سرمایه داران میلیاردها دلار کلاهبرداری میکرد تا زمانی که شرکت هرمی اش ورشکست شد! برخی از این دروغ گویان سیاستمدارانی هستند که برای به دست آوردن قدرت یا چنگ زدن به آن دروغ میگویند، و گاهی مردم دروغ می گویند تا تصویر بهتری از خود بسازند، شاید این انگیزه دونالد ترامپ بود تا به دروغ ادعا کند جمعیت شرکت کننده در جشن پیروزی او بیشتر از جشن پیروزی باراک اوباما بوده است. مردم همچنین دروغ میگویند تا رفتار بد خود را بپوشانند، رایان لوشت شناگر آمریکایی، در المپیک 2016 ادعا کرد که او را در پمپ بنزین با تهدید اسحله ربودهاند. در حالیکه حقیقت این بود که او و هم تیمیهایش مست بودند و به دلیل تخریب اموال عمومی با اسلحه ی گارد امنیتی مواجه شدند. حتی در علوم دانشگاهی، جایی که مردم خود را وقف حقایق میکنند، نیز شاهد متقلبان متعددی هستیم. مانند پزشکی که ثابت شد ادعای موفقیتش در زمینه تحقیقات مولکولی نیمه هادی جعلی بوده است.
این دروغگویان به دلیل برجستگی، گستاخی و مخرب بودن دروغ هایشان بدنام شدند. اما فریبشان به آن میزانی که فکر میکنیم باعث ضلالت آنها نمیشود. دروغ هایی که فریبکاران، کلاهبرداران و سیاستمداران خودشیفته میگویند تنها اوج هرم بزرگی از دروغ هایی است که رفتار انسان را طی میلیون ها سال گذشته شکل داده است.
مشخص میشود همه ما در دروغگویی مهارت داریم. ما به آسانی به غریبه ها، همکاران، دوستان و حتی معشوق خود دروغهای بزرگ و کوچک میگوییم. نیازمان به حس اعتماد به دیگران به اندازه ظرفیت ناراستی مان برای ما اساسی است، که باعث میشود در تشخیص دروغ افتضاح باشیم. دروغگویی و نیرنگ چنان با تار و پودمان عجین شده است که می توان ادعا کرد دروغ در ذات انسان است.
فریبکاری برای پول |
همه گیری دروغ اولین بار توسط بلا دی پالو روانشناس اجتماعی در دانشگاه کالیفرنیا در سانتاباربارا مستندسازی شد، بیست سال قبل دی پالو و همکارانش از 147 بزرگسال خواستند طی یک هفته هر بار که تلاش کردند فرد مقابلشان را گمراه کنند، دروغ خود را ثبت نمایند. آنها دریافتند هر کدام از سوژه ها به طور متوسط روزی یک تا دو دروغ میگویند. بیشتر این دروغ ها بی ضرر بودند، برای پنهان کردن بی کفایتی خود یا حمایت از احساس طرف مقابل گفته شده بودند. بعضی از دروغ ها بهانه بودند، یکی از افراد ادعا کرد زباله ها را بیرون نبرده چون نمیدانسته باید آنها را کجا ببرد. در حالی که برخی دروغ ها با انگیزه متفاوتی گفته شده بودند، برای مثال فردی که ادعا کرد فرزند یک دیپلمات است سعی داشت تصویری ساختگی از خود به نمایش بگذارد. در مقابل این موارد که نمونه های کم اهمیتی هستند، دی پالو و همکارانش در تحقیقی دیگر که بعدا انجام شد دریافتند بیشتر مردم در زمانی از زندگی شان کم و بیش دروغ هایی جدی گفته اند؛ نظیر پنهان کردن مسئله ای از همسر خود یا ادعاهای دروغ برای ورود به دانشگاه.
نباید از استعداد جهانی بشر برای فریب یکدیگر تعجب کنیم. محققین گمان می کنند مدت کوتاهی از پیدایش زبان نگذشته بود که رفتار دروغ گویی در انسان بروز کرد. توانایی فریب دادن دیگران بدون نیاز به استفاده از نیروی فیزیکی، در رقابت بر سر منابع و جفت یابی مزیت محسوب می شد، نظیر تکامل استراتژی های فریبنده در طبیعت مانند استتار.
سیسلا باک استاد اخلاق حرفه ای در دانشگاه هاروارد و یکی از برجسته ترین صاحب نظران در زمینه دروغ، می گوید:" صاحب شدن مال و ثروت دیگران با فریب بسیار ساده تر از درگیر شدن ویا دزدی از بانک است."
محققین درحال آموختن این موضوع هستند که درعین واضح بودن و وجود شواهد متناقض، ما مستعد باور کردن برخی دروغها هستیم. تمایل ما به فریب دیگران، و آسیب پذیریمان نسبت به فریب خوردن، به ویژه در عصر رسانه های اجتماعی، به دنبال هم میآیند. به عنوان یک جامعه، توانایی ما در تمیز حقایق از دروغ به طرزی بی سابقه در معرض تهدید است.
مرد هزار چهره! "دروغگویی برای نفع شخصی"
|
دروغ گویی در کودکان
زمانی که من کلاس سوم بودم، یکی از همکلاسیهایم یک برگ عکس برگردان با طرح اتومبیل های مسایقه ای برای فخرفروشی به مدرسه آورد. عکس برگردانها خیره کننده بودند. آنقدر آن ها را میخواستم که زنگ ورزش را در کلاس ماندم و مخفیانه از کیفش برداشتم. از ترس گیرافتادن، به فکر یک دروغ پیشگیری کننده افتادم. به معلم گفتم دو نوجوان با موتورسیکلت به کلاس آمدند، کیف ها را گشتند و عکس برگردان ها را باخود بردند. همانطور که انتظارش را دارید، دروغم به سادگی برملا شد و برخلاف تمایلم مجبور شدم آنچه را دزدیده بودم پس بدهم.
در سال ششم، دروغگویی خام من (به من اعتماد کنید، کمی پیشرفت کرده بودم) با ساده لوحیام ادغام شد! یکی از دوستانم به من گفت خانوادهاش کپسول پرندهای دارند که می تواند ما را به هر نقطه از دنیا که بخواهیم ببرد. در حالی که برای سفر با کپسول پرنده آماده میشدم از والدینم خواستم چند وعده غذا برای راه برایم بگذارند. حتی زمانی که برادر بزرگترم پوزخند زد، همچنان مقاومت کردم و درنهایت پدر دوستم مجبور شد متقاعدم کند فریب خوردهام.
دروغهایی که من و دوستانم گفتیم، برای کودکانی در سن و سال ما کاملا طبیعی بود. مانند یادگرفتن راه رفتن و صحبت کردن، آموختن دروغ گفتن هم نقطه عطفی در رشد محسوب میشود. در حالی که از نظر اکثر والدین شروع دروغگویی فرزندانشان آغاز از دست دادن معصومیتشان است، از نظر کنگ لی، روانشناس دانشگاه تورنتو، این موضوع اطمینانبخش است و نشان می دهد رشد شناختی کودک در مسیر صحیح قرار دارد.
به منظور بررسی دروغگویی در کودکان، لی و همکارانش آزمایش سادهای انجام دادند. آنها از بچه ها میخواهند با توجه به راهنمای شنیداری، حدس بزنند اسباب بازی پنهان شده چیست. ابتدا، راهنمای شنیداری به سادگی با اسباب بازی مرتبط است، صدای واق واق برای سگ، صدای میو برای گربه، و کودک به سادگی نوع اسباب بازی را حدس میزند. کمکم، صدای نامرتبط با نوع اسباب بازی پخش میشود، لی توضیح میدهد که برای مثال قطعه ای از بتهوون پخش میشود درحالی که اسباب بازی پنهان شده یک ماشین است. آزمایش کننده اتاق را به بهانه پاسخ به یک تلفن ساختگی ترک میکند (دروغی مصلحتی برای پیشرفت علم!)، و از کودک میخواهد در غیاب او، اسباب بازی را نگاه نکند. سپس، هنگامی که به اتاق باز میگردد، ار کودک سوال می کند :" آیا اسباب بازی را دیدی؟"
لی و محققینش با کار گذاشتن دوربین در اتاق دریافتند بیشتر کودکان نمیتوانند در برابر دزدکی نگاه کردن مقاومت کنند. درصد کودکانی که نگاه میکنند و به دروغ میگویند ندیده اند به سن آن ها بستگی دارد. در میان گناهکاران دوساله، تنها سی درصد دروغ میگویند. درحالی که پنجاه درصد از سه ساله ها و هشتاد درصد 8 ساله ها به دروغ ادعا کردند اسباب بازی را دزدکی ندیدهاند.
همچنین هرچه سن کودکان بیشتر میشود، در دروغ گفتن پیشرفت میکنند. هنگامی که از کودکان خواسته شد تا اسباب بازی را که دیده بودند حدس بزنند؛ کودکان سه-چهار ساله با اولین حدس پاسخ درست را میگفتند، بی آنکه متوجه باشند این موضوع باعث لو رفتنشان میشود. در سنین هفت- هشت سالگی، کودکان میآموزند تا عمداً چند حدس اشتباه بزنند، تا پاسخ درستشان به نظر منطقی برسد.
کودکان پنج- شش ساله جایی در این میان قرار میگیرند. در مطالعهای لی از عروسک دایناسور بنفش رنگی به نام بارنی استفاده کرد. عروسک زیر پارچه ای قرار داشت. دختر پنج ساله ای که ادعا کرده بود عروسک را ندیده است، به لی گفت باید آن را از زیر پارچه لمس کنم تا بتوانم حدس بزنم. لی تعریف می کند:" دستهایش را زیر پارچه برد و سپس گفت فهمیدم! بارنی است! هنگامی که پرسیدم از کجا فهمیده، پاسخ داد چون به نظر بنفش میرسد!"
آنچه باعث پیچیده تر شدن دروغهای کودکان میشود، توانایی کودک در این است که خود را جای طرف مقابل بگذارد. بر اساس تئوری ذهن، ما این توانایی را کسب میکنیم تا بتوانیم تمایلات، باورها و دانش دیگران را درک کنیم.
عامل زمینه ای دیگر در مغز که باعث دروغگویی ما می شود، عملکرد اجرایی آن است: تواناییهای لازم برای برنامهریزی، توجه، و کنترل خویشتن. در تحقیق لی، دوسالههایی که دروغ گفته بودند در سنجش تئوری ذهن و عملکردهای اجرایی مغز نسبت به هم سن و سالانشان که صادق بودند، عملکرد بهتری نشان دادند. حتی در سن شانزده سالگی، کودکانی که دروغگوهای کارامدی بودند هم سن و سالانشان که دروغ های ضعیفی میگفتند را شکست دادند. متقابلاً، کودکان مبتلا به اوتیسم، که در تئوری ذهن ضعیفتر هستند، در دروغگویی نیز مهارت ندارند.
مامور مخفی:"دروغگویی برای کشور" |
(پایان قسمت اول...)
منبع : مجله ی نشنال جئوگرافیک، ژوئن 2017
مترجم: دکتر سارا ساعی ،داروساز
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص ،قومیت ها ،عقاید دیگران باشد و یا با قوانین کشور وآموزه های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.